حاشیهای بر کتاب "سه کاهن"
«چه شبها که میخواستم برایت قصه بگویم ولی تو خوابت میآمد. آه چه خوش خوابی تو. پدرم میگفت قصه راه را کوتاه میکند، شب را بلند. میشنوی چه میگویم؟ چه بشنوی چه نشنوی، امشب باید برایت قصه بگویم. دیگر معلوم نیست کنار هم باشیم. خوشخواب؛ گوشَت با من است؟ نمیدانم از کدام قصه خوشت میآید. من که تا حالا برای هیچ پادشاهی قصه تعریف نکردهام! دست و پایم را گم میکنم. راستی چه میگفتند آن غریبهها. من که یک کلام از حرفشان را باور نکردم، الا اینکه تو پادشاه عالم میشوی...» کتاب " سه کاهن" را در مسیر سمنان خواندم. آنقدر مجذوبم کرد که انگار نه انگار قرار بود در قطار روی پایاننامهام کار کنم و سوالاتم را از استاد بپرسم. کتاب مربوط به سه کاهنی است که چشم درخشش پادشاه کون و مکان را ندارند. و با ترفتدهای گوناگون به دنبال حضرت رسول میگردند. محمد(ص) کودکی شیرین و مبارک در دامن دایهای همچون مادر مثل حلیمه!داستان با فضایی آرام شروع میشود و اما به مرور زمان جذابیت و هیجان را در داستان حس میکنی. کتابی که با روایت سوم شخص شروع میشود. نویسنده در اوایل کتاب فضای را خوب برای مخاطب ترسیم میکند. که حلیمه در چه موقیعتی در چه قبیلهای و با چه خاندان و اقوامی زندگی میکند. خلاقیات کسانی که در داستان قرار است حتی فقط در حد یک کلمه حرف بزنن خوب به تصویر کشیده شده است. به مرور هرچه جلوتر میروی هیجان سراغت میآید. اما به نظر میآید متنهای ادبی که قیصری از زبان سوم شخص به کار میبرد در اوج حرارت و هیجان داستان همچون آب سردی حالت را به تمام معنا میگیرد. فضاسازی و نثرهای ادبی قیصری در وایل کتاب به مراتب بهتر از مابقی داستان است.
اما این دلیلی بر بد بودن کتاب نیست! خیلی وقتها انسان چیزی را میشنود که آنقدر شیرین است و به دلش مینشیند که دوست دارد لبش را گاز بگیرد از فرط لبخندی که بابت شیرینی مطلب به لبت میآید در حالیکه چشمانت پر اشک است بابت اینکه مطلب دقیقا رو نقطه ماکزیمم فطرتت نشسته است.داستان این خنده و گریه بر میگردد به صحبتهایی که حلیمه همچون دختری با احساس با کودکی 4 ساله صحبت میکند. هزار بار این گفتگوهای حلیمه با کودکی که در خواب است را بخوانی باز هم سیرت نمیکند. برا همین است که میگویم وقتی در فضای گفتگوی حلیمه و محمد(ص)، قیصری به عنوان سوم شخص میآید وسط و توصیف میکند فضا را حالت گرفته میشود. یکی دیگر از نقاط ضعف داستان به نظر چگونگی پایان دادن به داستان است. به نظر میآید داستان به یکباره به پایان میرسد. و از نقطه اوج به یکبار سقط میکند پایین. شاید فضا سازی اواسط کتاب اینجا میبایست به کار گرفته میشد. اما باید به قیصری دست مریزاد گفت. کتاب خوبی بود و لحظات خوبی را برایم رقم زد.
در ای رابطه بخوانید:
سه کاهن، ملای تهرانی صدرالدین احسان رضایی، بدایه(+)
سه کاهن، شیخ الرییس محمد حقی، کتاب نما(+)
کودکی پیامبر، آقای کیا، کتابستان(+)
یه سرم به وب ما بزن . بیا اونجا شماره موبایل جدیدتم بده بهت زنگ بزنیم. بیگ بیگ