یک دعوت دوستانه

یک دعوت دوستانه

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۰ ثبت شده است

شب شده! دخترم تو اتاقشه! فقط یکی دو بار دیدمش که اومد برا رفع حاجتو وضو گرفتن! صورتش خیسبود ازاشک و گریه! دیگه واقعا اعصابم داره بهم میریزه! همسرم رو صدا کردم و درمورد ماجرای امروز باهاش حرف میزنم.

بهش میگم :خانم من، مگه شما خودتو شیعه نمیدونی؟

 میگه :چرا.

 میگم مگه یه شیعه محب نیست؟

 میگه: چرا

میگم: مگه یه محب تابع محبوبش نیست! مگه محبوبت بهت الگو نداده!

میگه: چرا، اما ما نمیتونیم مثل امیر المومنین و... رفتار کنیم! اونا معصوم بودن!

میگم: آخه همه کسم کی گفته اینو؟ کسی نگفته که شما ائمه اید! فقط میشه کارهایی که اونا کردن شما هم الگو برداری کنی انجام بدی! باور کن خیلیاش شدنی!

میگه: من نمیتونم دخترم رو با 14 سکه بدم! من مادرم! میفهمی؟

میگم :پنه! نمیفهمم.

میگه: مسخره بازی در نیار، دورو زمونه نامرد شده!اگه فردا کارشون زبونم لال به طلاق کشید این دختر بدبخت چیکار کنه تو این جامعه(آبغوره گیری و اشک و....)

 میگم :عزیز من من 5 دقیقه حرف میزنم بعدا تصمیم میگیریم...

اولا ما راجعه به این پسر تحقیق کردیم که پسر خوبیه! با خداییه! تا اینجاش با ما بود و ما هم مسئولیتمون رو انجام دادیم. وقتی شما میای میگی ما تابع ولی فقییهیم نمیتونی بگی من این حرفشو قبول دارم ولی اون یکی رو نه! چون این میشه مصادره به نفع! میشه کلاشی تو ودای ولایت! میشه دلالی!همین ولی فقیه هم میگه من 14 رو بیشتر می پسندم و بیشتر قبول دارم. شما فکر میکنی دخترمون با 500 تا600 و000 خوشبخت میشه؟ نه به والله! اگه قرار باشه اینا فردا با هم نسازن و تحت هیچ شرایطی باهم  نسازند ما که نمیتونیم با 500 ،600 این پیمان  مقدس رو که بر اساس محبته نگه داریم! خانم من ،اینا با هم اگه نسازن و بخوان از هم جدا شن به خدا قسم اگه قرار باشه مهریه بالا باشه و پسره از ترس اینکه مهریه بالاست دخترمون رو طلاق نده به والله قسم زندگی جفتشون کوفت میشه! زهر مار میشه! اصلا اصل صیغه و ازدواج باب محبتیشه! اگه قرار باشه این محبت بین دو تا جوون نباشه گرچه محرمند! اما فقط میتونن به دست بزنند و میره تو وادی ظواهر محرمیت که به نظرم از لحاظ انسانی خارجه! چرا که این وسط محبت چی میشه؟ دلاشون چی میشه؟ پس اگه محبتی نباشه به نظر من اون محرمیت بیشتر آدما رو اذیت میکنه و اصلا هیچ تأثیری نداره!

پس اونجاست که میبینی بچه ات جلو چشمت داره آب میشه! بعدشم مگه مهریه بالا تضمین خوشبختی میاره؟ نه به خدا!...

یه دفعه برگشت گفت: اگه 14 باشه پسره چپ میره راست میاد دخترمون رو اذیت میکنه چون مهریه اش کمه!

گفتم: تصدقت شوم آدما یه سری رفتارا رو دارن که یا نشون میدن تو شرایط مختلف و یا پنهان میکنن! اگه این پسر همچین اخلاقی داشته باشه و انقدر کثیف باشه و تو احتمال میدی این طوریه پس چرا اصلا بهش جواب مثبت دادین؟ گور باباش! وای میستیم یه آدمی بیاد که مطمئن باشیم آدمه! گفت نه این پسره خوبه، شاید بعدها بد بشه! گفتم خوب چرا این احتمال رو برا دختر خودمون نمیدی؟ دختر ما هم الان خیلی خوبه اما ممکن بعدا بد بشه! اون موقع اگه انقدر کثیف شد خواست شوهرش رو اذیت کنه و خواست مهریه اش رو از پسره بگیره و این پسر هم نداشته باشه؛ میگیره پدرشو از جلو دره دادگاه آویزون میکنه!و پسره چون نداره مهریه بده حق طلاق رو هم نمیده و اینجاست که میگیرن صبح تا شب به این قشنگی رو به هم زهر میکنن! زندگیشون بازم کوفت میشه! گفت نه من بچه ام رو میشناسم( اینجا ساکت میشم چون میدونم زنه!و بالاتر از اون خدای مغلطه)

گفتم باشه هرچی تو بگی گیریم دختر ما همین طور خوب بمونه اما پسری که الان خوبه بعدا بد بشه و تو این گیر و داد چون مهریه اش 14 تاست خیلش راحت بشه و بدتر دختر ما رو اذیت کنه! این        پسر این رفتار رو داشته و مهریه کم بهشدامن زده و خوبیش اینه که این ریاکاریش رو و این بدرفتاریش رو علنی کرده! حالا اگه اینمهریه بالا بود پسره رفتارش رو علنی نمیکرد(در حالیکه این رفتار رو داره) و محبتش محبت دلی نبود و مدتها برا دخترمون فیلم بازی میکرداز ترس مهریه! به نظرت محبتی که میگن اگه از ته دل نباشه و برا خدا نباشه به هیچوجه تو دل نمیشینه با این وضیعت به دل دختر دسته گل ما میشینه؟ به والله قسم نه! چون زنا محبت هایی رو ه از رو صداقت نباشه بعد از مدتی بهش پی میبرند و دخترمون میفهمه که زندگیش بهش نمیچسبه و احساس خوشبختی نمیکنه چرا؟چون یه جای کار میلنگه!کجا؟ محبته از ته دل نبوده و برا رضای حق نبوده و در کل برا دخترمون فیلم بازی کردند. آیا اینطور محبتی رو دوست داری؟

بعدشم اگه قرار باشه انقدر بالا باشه و این پسر که ما میدونیم الان انقدر دستش باز نیست؛ مهریه هم از ریشه مهر است. یعنی آهای دخترآمن انقدر تو رو دوست دارم تموم زندگیم فلان چیزه اونم به خاطر با تو بودن بهت میدم! خوب این بنده خدا که الان نداره همچین پولی رو! اگه اینطوری باشه صداقتشون رو زیر پا میگزارن! و با دخترت به دورغ ازدواج میکنن، چرا میخوای سر خودت شیره بمالی! چرا این دو تا که میخان با سادگی و قناعت و با آرمانهای بلند با هم ازدواج کنند رو خودت بیای دروغ رو وارد زندگیشون کنی؟...

 ساکت شد... این همه دلیل عقلی و نقلی براش اوردم! اگه عقل نظریش قبول کرده باشه! عقل عملیش احتمال میدم قبول نکنه و اینجاست که میشه عالم بی عمل که خدا داند و آخرتش...

 

ایرادش اینه که عقلش رو حاکم کرده و مولوی در حالیکه عقلش باید و نباید رو تشخیص بایدبده!نه اینکه خودش حکم بده ...

۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۰ ، ۱۰:۲۰
شارل مِسیه

برا دخترم خواستگار اومده، مثل همیشه همه چی حل شده اما باز این پدر و مادران که دبه می کنند(منظور همان مغلطه) حالا میگم چرا مغلطه...

دختر و پسر هم دیگه رو پسندیدن پدر و مادرا همو پسندیدن داماد و عروسوشونم پسندیدن!من و خانمم شک نداریم طرف مقابلمون آدمه! یعنی پسر با خدا و خوبیه! کار ندارم کار داره یا نه! (چون میدونم عرضه داره) کارندارم چند سالشه(چون میدونم عرضه سرپرستی رو کم و بیش داره) کار ندارم بابای پسره پول داره یا نه(چون از شواهد امر بر میاد بابا و مامانش آدمند یعنی بویی از اسلام و خدا و قرآن بردند یعنی تا اونجایی که شیطون اون طناب کلفتش رو نداخته دوره گردنشون به راه راستند در غیر اینصورت اهل پیشگیری از گناه و بالاتر از اون اهل توبه هستند) اونا هم دختر ما رو پسندیدن همه از اولش از امر خیر یاد میکنن همه میگن سنت رسول خداست و باید راه رو برا جوونا باز کرد تا اینجای کار همه چی به خوبی و خوشی سپری شده اما...

"سالهاست که کارزار بین علم و دین،  اندیشه بشر را به خود مشغول کرده است. این نزاع محصول تصوری نادرست از این دو مفهوم می­ باشد. علم را در مقابل دین دانستن به گونه­ای که آن چه را دین می­ گوید علم بتواند نفی کند و آن چه را که علم اثبات می ­کند دین توانایی انکار آن را داشته باشد، نقطه داغ این تصور نادرست است.

شجره خبیثه­ ای که از این پندار بی ­پایه و جداانگاری غیر واقعی آب می ­خورد قطعاً یکی از این دو میوه تلخ را به بار می ­آورد؛ یا تکیه بر سهم علم در مدیریت زندگی بشر و کنار نهادن سهم دین در این سامان که مآلاً به فربهی علم و حاشیه نشینی دین منجر می­ شود و یا تأکید بر سهم دین و گریز از علم که نهایتاً انسان متدین را به جزیره­ ای دور از دنیای واقعی امروز تبعید خواهد کرد!"

اینو گفتم از این حیث که همه چهارچوب ازدواج رو خدامنشانه میدوند و مورد تایید رسولش اما میرسه به ستون و مابقیه قضیه عقل نفهم و ناچیز و خبیث خودشون رو وارد مطلب میکنند.

اما بریم سر اصل قضیه! رسیدیم به بحث مهریه! دیدم که رنگ دخترم پرید و از اون بدتر خواستگار باصفاش! چی شده مگه؟

نگو که این بنده خداها میخوان زندگیشون خدایی باشه تو این وادی هم اسلام واجب نکرده چیکار کنید اما الگو داده. نظر خود من 14 تاست. اما خانمم اون وسط میشه متکلم وحده! میشه برا خودش مفسر! تا همین الان سنگ خدا و پیغمبر رو به سینه میزدا اما حالا میشه برای ما متکلم و فقیه و عالم! سر اختلافش با ما هم سر اینه که من دخترم رو از بقالیه عباس یه دست نگرفتم که دو دستی بدم به اینا! تا اینجاش شد در خدمت الفاظ مردم. چرا؟ چون عرف خانوداگی ما 600 /700/800 و... و ما نمیتونیم زیر این عرف بزنیم(خدایا دره این عرف رو گل بگیر...آمین) اینجاست که این بنده خداها(دخترم رو میگم با اون پسره) میشن سرخ پوست...

جلسه خواستگاری همین طوری با کل کل و بالامنبر رفتن خانم من پیش میره اون وسط هم خانواده داماد دارن قبول میکنن میگن ما هم عرفمون همین قدر حالا یه 200/300 تا کمتر! من فقط ساکت وایستادمو نقش ا‍ژدر زاپاتارو دارم این دو تا کفتر عشقم دارن زیره لب ذکر میگیرین ....از پسره اینجا خیلی خوشم اومد چون وقتی گفتم نظرخودتون چیه گفتن راستش رو بخواید ما حرفمون یه چیزه دیگه است گفتم چی؟ گفاتن ما قرارمون براین بود که 14 باشیم و خواستیم زندگیمون رو با صداقت شروع کرده باشیم و با قناعت، با الگو برداری از الگوهامون از شهدا گرفته تا صحبتهای آقا و امام و بزرگان دینمون... خواستم بوسش کنم گفتم ولشکون اول بسم اللهی پر رو میشه...

دیشب قضیه اینجور تموم شد که قرار بر این شد ما ییشتر فکر کنیم(سر چی؟ خدا میدونه) وقتی رفتی تحقیقات طرف پسره خوبیه، با خداییه، و باب دل دخترم هم هست دیگه به چی فکر کنم؟ واقعا حیف نیست این فکری که میگن یک ساعتش با ارزشتر از 70 هزار سال یا به به روایت دیگه هفت هزارسال عبادته سر این خرج کنم که مهریه چند تا باشه؟...(ادامه دارد)

 
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۰ ، ۱۹:۳۰
شارل مِسیه

چند وقت پیش رفتیم مرکز پژوهش‌های مجلس پیش وحید یامین پور،اگه خاطرتون باشه اولش مجری برنامه ایران 88 بود و بعد هم دیروز امروز فردا! در واقع اولش تصویر بود بعد شد مشروط التصویر!!! و بعد هم ممنوع التصویر! انگیزش هنوزانگیزه بچه های چابک انقلابی بود و سینه اش پره درد و راز از آنچه بر صدا و سیمای ما می‌گذرد!

قرار بود یه مصاحبه برا هفته نامه ازش بگیریم که با روی باز با اون همه مشغله قبول کرد. خیلی ساده و دلنشین حرف میزد.  یه سری حرفاش منو یاد جمله  آوینی عزیز مینداخت که: همه در این مملکت آزادند به غیر از حزب اللهلیا...متن حاج علی رو که خوندم به دلم افتاد که این مصاحبه رو برا شمای عزیز دل هم بزارم!دل انگیز...

فکر می کنید چقدر صدا وسیمای آقای ضرغامی توانسته به آن فرمایشات و مطالبات مقام معظم رهبری رسیده باشد و عمل کرده باشد؟

یامین پور: من معتقدم که صدا وسیما اصلی ترین نقش را در به وجود آوردن فتنه داشته است. در واقع بدنه اجتماعی فتنه که ارتباط مستقیمی هم با سرویس های جاسوسی ندارند و مطالبات معیشتی و اقتصادی هم ندارند با یک نگرش خاص فرهنگی دروغ بزرگی مثل تقلب را باور می‌کنند. و این صدا و سیماست که محمل باور این دروغ بزرگ بوده است. به عبارت دیگه کسان دیگه‌ایی که در جریان فتنه آمدن در خیابان‌ها باور نمی‌کردند که کسی غیر ازآنها هم در ایران زندگی می‌کند. توهم اکثریت مطلق ایران بودن برایشان به وجود آمده بود. چرا؟ چون سیمای جمهوری ایران اغلب این‌ها را نشان داده است. و باور نمی‌کردند که سی و سه درصد جمعیت ایران در مناطق  و روستاهای محروم و سی درصد دیگر هم در شهرها ی حاشیه‌ایی زندگی می‌کنند. این‌ها فقط سی درصد کشور را از تلویزیون می‌دیدند. در واقع تصویری که صدا وسیمای جمهوری دز سال‌های اخیر باز تولید کزده است تصویر همین افراد بوده است. یعنی تصویر ساکنان تهران آن هم نه همه جای تهران بلکه ساکنان خوش نشین تهران( ساکنان ونک، قیطریه و اطراف خود صدا و سیما) در واقع محل‌هایی را به تصویر می‌کشید که کارگردانان و مدیران صدا و سیما در آنجا زندگی می‌کردند. و به شدت تحت تأثیر محیط نزدیک قرار گرفته بودند. سریال‌ها و تله فیلم‌ها و حتی برنامه‌های گفتگو محور تلویزیون عمیقاً تحت تأثیر این طبقه بود. و شما باید به مخاطب این تلویزیون حق بدهید که بقیه ایران را نشناسد. این به لحاظ اثر سیاسی که سیما می‌تواند به مخاطبش بگذارد. به لحاظ اثر فرهنگی هم من معتقدم تلویزیون طبقه مصرف گرای شهری را شدیداً فربه کرده است. تلاش تلویزیون در رسمیت بخشی و ترویج نوعی زندگی غیر انقلابی و غیر ایرانی بوده است. اگر ما متهم نکنیم که تلویزیون انقلاب را تخریب می‌کند ولی می‌توانیم محکم و خیلی جدی بگوییم که رقیب این سبک زندگی را ترویج و اعتبار بخشی می‌کند. یعنی شیوه پوشش، دکوراسیون منزل و محله‌های زندگیشان، نوع انتخاب‌های فرهنگی و اجتماعی‌شان همه منطبق بر یک شیوه زندگی غیر ایرانی و غیر انقلابی می‌باشد. به عبارتی صدا وسیمای ما کاملاً در اختیار جریان رغیب تفکر انقلاب اسلامی می‌باشد. ممکن است برای شما مثال بیاورند که ما مثلا درفلان برنامه سیاسی و یا اخبار کاملا روش انقلابی را در پیش گرفته‌ایم، یا سخنرانی فلان عالم را از تلویزیون پخش می‌کنیم. اما باید گفت اینها بهانه است. چرا که شاکله اصلی رسانه ملی چون رنگ و بوی انقلابی ندارد آن بخش‌های انقلابی که در حاشیه قرار می‌گیرند کاملا تخریب می‌شود. زبان رسانه جملات یا سخنانی نیست که توسط سخنرانان یا گوینده گان خبر می‌آید بلکه زبان رسانه آن حسی است که مخاطب از یک فیلم برداشت می‌کند. بعضی ازبرنامه‌های رسانه هستند که ده سال است به صورت روتین دارند از رسانه پخش می‌شوند. و کلاً درخدمت جریان ضد انقلاب و تخریب فرهنگ ملی می‌باشند. و کلا در اختیار رسمیت بخشیدن به گفتمان آمریکایی است و فرهنگ مترزدن و سیاه‌نمایی را رواج می‌دهند. یعنی به نظرم اگر بی بی سی یا شبکه‌های دیگر ضد انقلاب می‌خواستند یک برنامه بسازند چیزی بهتراز این‌ها نمی‌توانستد بسازند. یعنی بهترین شکل تخریب جمهوری اسلامی و بهترین شکل تخریب خودباوری ملی است. ما رسانه را این می‌بینیم. رسانه آن سخنرانی حاج آقای پناهیان که ساعت 6 صبح پخش می‌شود نیست. رسانه آن چند خبری که آقای حیاتی در اخبار 21 می‌خواند نیست. بنابراین متن رسانه دراختیار جمهوری اسلامی تا الان نبوده است. و متأسفانه آسیب‌های زیادی را به جمهوری اسلامی زده است. من حتی می‌خواهم این نکته را بگویم که عناصر فرهنگی و میراث دینی که در آیین‌ها و سنت‌های ایران اسلامی صدها سال بوده و نهادینه شده و برایش هزینه شده است امروزه در رسانه ملی ما در حال انقراض می‌باشد. مثال‌ هم در این زمینه بسیار است که میتوان بدان اشاره کرد. همین سریال طنزی که از شبکه سه پخش شد با هیچ منطقی قابل فهم نیست که چرا از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد. مثلا یکی از چارچوب‌های فرهنگ ایرانی اسلامی روابط محرم و نامحرم می‌باشد.یعنی روابط زن و شوهر، روابط زن شوهردار با نامحرم و...می‌باشد که خصلت و روش خاصی دارد. این سریال کاملا این خصلت‌ها را نابود می‌کرد.شما تصور کنید زنی در تخت خواب خودش در خصوصی ترین حریم زندگی‌اش از خواب بیدار می‌شود و یک مرد نامحرم را بالاسر خود می‌بیند بدون آنکه همسرش در خانه باشد. و یا تصور کنید یک مردی برای یک همسر همکارش که نامحرم است کادوی تولد یک شال قرمز هدیه می‌آورد. این‌ها شاید در تصویر خیلی به چشم نیاید ولی شکاندن پایه‌های آن فرهنگی است که صدها سال برای نهادینه شدن آن زحمت کشیده شده است. و رسانه ما به راحتی این‌ها را دارد منقرض می‌کند. ما از طرفی میلیاردها تومان در برنامه‌های فرهنگی که تصویب و تأیید می‌شود صرف استحکام بنیان خانواده می‌کنیم. و از طرفی همین رسانه از بالا رفتن  طلاق و خیانت‌های زن و شوهر به هم و... گلایه می‌کند ولی ازآن سو در جدی ترین برنامه‌های خود و درساعت‌های اوج مخاطب می‌آید و رفتار‌های ضد دینی وضد انقلابی و ضد ملی به خورد مخاطب می‌دهد. این‌ها را با هیچ منطقی نمی‌شود فهمید.

// شما چقدر این دیدگاه را قیول دارید که بدنه سازمان(در سطح مدیران) با جمهوری اسلامی نیستند؟

من زیاد با این موضوع موافق نیستم که در ریشه یابی این مسئله سیاسی نگاه بکنیم ولی حرف شما را تأیید می‌کنم.من در اوج انتخابات 88 ی برنامه زنده داشتم به عنوان ایران 88 که از 15 نفری که در رژی پخش شبکه سه  حضور داشتند 12 نفرشان همگرای با جنبش سبز بودند و حتی یکی دو نفرشان در اغتشاشات هم شرکت می‌کردند. ولی در محله‌ایی که خودم زندگی می‌کردم وضع به این شکل نبود. منتهی این مطلب را کافی نمی‌دانم برای اتفاقاتی که در رسانه ملی رخ می‌دهد. البته باید بگوییم که رأی به موسوی نفی جمهوری اسلامی در ابتدا نبود. ولی این پرده از یک سری گرایش‌های فرهنگی بر می‌دارد که به موسوی و یا به زهرای رهنورد در واقع رأی می‌دهند. این‌ها سلایق خاص و مطالبات خاصی دارند که همان شیوه زندگی شهری است که امام همیشه بدان انتقاد داشتند. تسامح و تساهل در شریعت گرایی و عدم استقامت در مطالبات و آرمان‌های انقلابی و... از ابعاد این مسئله هستند. که صدا وسیمای ما برنامه سازانش و بدنه آن بدنه چابک انقلابی نمی‌باشد. و متاسفانه صدا و سیما هیچ وقت نتوانسته یک بدنه متناسب با خواسته‌های انقلاب اسلامی تنظیم و جاسازی کند. و یکی ازبزرگترین  شکست‌های صدا و سیما به نظر من دانشکده صدا وسیما می‌باشد. که چندین سال پس از تأسیس‌اش الان به عنوان یک پدیده شکست خورده روی دست مدیران صدا وسیما قرار گرفته و حتی من اطلاع دارم که برخی از مدیران ارشد صدا وسیما اعتقاد دارند که باید تعطیل شود. بخش دیگری ازماجرا که خیلی عجیب است اینکه صدا وسیما با آن بدنه و نیروهای اندک و چابک انقلابی هم نامهربان است و برای آن‌ها فضا فراهم نمی‌کند. این یک رفتار خائنانه است. شاید بخش اول عرایضم ناشی از سوء مدیریت باشد اما این عمل در واقع خائنانه است.

//شاید اساسا عده‌ایی ازمدیران سازمان اصلا باور نداشته باشند که با نگاه دینی می‌شود سازمان را مدیریت کرد...

  شما آن حرفی  را که درمورد کارکنان رسانه ملی گفتید شاید من در مورد مدیران هم سازگار بدانم یعنی این طور نیست که مدیران رسانه متفاوت باشند ازبدنه اتفاقا مشکل اصلی ما من فکر می‌کنم مدیران سازمانند. من ده‌ها مدیر ارشد سازمان را از نزدیک دیده‌ام دراین چند سال که به اطمینان میتوان گفت بخشی از این‌ها متعلق به گفتمان انقلاب اسلامی نیستند. و تلاشم نمی‌کنند که تظاهر به این گفتمان بکنند. بخش دیگرشان نیستند تظاهر می‌کنندکه انقلابی هستند.ولی بازهم هستند مدیرانی که نگاه انقلابی دارند ولی مرعوبند.یکی از اصلی‌ترین مشکلات مدیران میانی سازمان این است که مرعوب جریان‌های روشنفکریند. یعنی یک کارگردان وارد اتاقشان می‌شود دست وپایشان را گم می‌کنند. وقتی یک هنرپیشه مطرح از درخواستی دارد فکر می‌کنند که اگر اجابت نکنند یک خسارت جبران ناپذیری رو می بینند. من شاهد بودم یکی از مجریان سازمان که آدم ویژه‌ایی است و خیلی مشهور و جنجالی است ورسما در کمپین دعوت ازسران فتنه حضور داشت این آدم وقتی تهدید به قهر می‌کند از رأس سازمان تا مدیران میانی همه به حالت التماس قرارمی‌گیرند و تمام خواسته های او را برآورده می‌کنند تا او برگردد به سازمان و تلویزیون. مثلا کسی جرأت ندارد آن برنامه ها و پلی بک‌هایی که او مورد انتظارش است رد بکند. و یا کسی جرأت ندارد به او خیلی اخم بکند. و یا به لحاظ مالی با دستور مستقیم مدیران ارشد سازمان در وضیعت بهینه‌ایی قراردارد. این رعب است. از طرفی میدانم محبوب مدیران ارشد نیست ولی توانسته یک رعبی را ایجاد بکند با شبکه‌های رسانه‌ایی خارج از سازمان و مدیران سازمان متاسفانه با مشاوره‌های اشتباهی که بهشان داده می‌شود همیشه کوتاه می‌آیند. یک ایراددیگری که من در مدیران میبینم بی‌انگیزگی مدیران سازمان است اصلا همت و اراده جدی برای انقلابی کردن سازمان وجود ندارد و حتی بسیاری از این مدیران اصلا رسانه ملی را مهم نمی دانند. هنوز نفهمیدن که ما در چه فضای ارتباطاتی در سپهر بین الملی قرار گرفته‌ایم. بخش زیادی از مدیران ارشد سازمان سال‌هاست که بازنشسته هستند. من با یکی از مدیران سازمان رفاقت دیرینه دارم ایشون هر موقع من رو می بیند میگوید من 11 بیماری دارم. ولی بازهم مدیر است. نمیدانم به چه دلیل؟ چون توانایی این کار را ندارد. و یکی از بزرگترین آسیبهای این مدیران اینست که بعضی‌ اصلا دانش رسانه را ندارند. آدم‌های سیاسی هستند که به فراخور زمان نفوذ پیدا کرده‌اند و پستی هم در سازمان گرفته‌اند. صداو سیما یک مکان حرفه‌ایی است و علم حرفه‌ایی هم می‌خواهد. زمینه رعب هم همین است یعنی چون بعضی از این مدیران ارشد چون دانش رسانه را ندارند مرعوب کسانی می‌شوند که مدعی دانش رسانه هستند. و لذا کارهایی را در رسانه انجام می‌دهند که یک حزب و یا یک روزنامه انجام می‌دهد. بعضی‌هاشان رسانه را در حد یک سایت خبری تنزل می‌دهند.

هرچند صدا وسیما هر وقت اراده کرده است نشان داده می‌تواند یک کارهایی انجام بدهد. صدا وسیما به زعم من خودش فتنه را ایجاد کرده و بعد از انتخابات دستپاچه خودش توانست یک جوری فتنه رو جمع کند.

// یعنی جایی که تهدیدی برای ماست صدا وسیما خوب عمل می‌کند به عنوان مثال سراغ امام می‌رود و برنامه‌ای مانند شاخص و... را می‌سازد.چرا بایداینگونه باشد؟چرا این حرکت نباید عینی و به موقع باشد؟

این مسائل سیاسی علی الظاهربیشتر به چشم مدیران سازمان می‌آید. در حالیکه رسانه ذاتاً یک ابزار فرهنگی است. در حوزه سیاسی حساسیت‌های عجیب غریبی مدیران سازمان دارند اما در مسائل فرهنگی سنسورهاشان از کار افتاده است. نمی‌فهمند چه می‌کنند.انرژی را که برای یک برنامه ساده سیاسی صرف می‌کندد مدیران ارشد سازمان شاید بارها کمتراز انرژی باشد که برای یک سریال پرمخاطب صرف می‌کنند. در حالیکه باید برعکس باشد. برای همین است که موفقترین و چابکترین حوزه ومعاونت سازمان، معاونت سیاسی باشد. اما ما نقطه‌ای مرکزی را معاونت سیما می‌بینیم. یعنی مأموریت اصلی تلویزیون جمهوری اسلامی وماهیت اصلی آن که مقام معظم رهبری در دیدار آخرشان با مدیران سازمان یک بحث مجزایی هم درباره آن داشتند همین معاونت سیما می‌باشد که ما از آن غافلیم. پس اصلی ترین مأموریت اصلی ترین بخش سازمان معطل است.

// یک بحث دیگر تصویری است که سازمان از دانشجو و دانشگاه ترسیم کرده است. یعنی وقتی دانشگاه به ذهن مخاطب خطور می‌کند یاد 18 تیر و علی افشاری و... می‌افتد. ولی بعد از این زمان دیگر کاری نشد برای نشان دادن جنبه فرهنگی و سیاسی و علمی دانشجو و دانشگاه کاری انجام نشد.نظر شما در اینباره چیست؟

دانشگاه هم یکی ازآن حوزه‌هایی است که صدا و سیما یک تلقی درستی از آن ندارد. و جزوه پدیدهای مورد ظلم واقع شده و غریب مانده سازمان است. من سؤال می‌پرسم مثلا شما اصلا به خاطر می‌آورید که صدا و سیمای ما توانسته باشد یک جوان نخبه خزب اللهی را نشان بدهد؟ یعنی شخصیت اصلی یک فیلم و یک داستان یک جوان متعادل و حزب‌اللهی نخبه باشد؟شما آیا به خاطر می‌آورید؟ هر وقتم سراغش رفته آنقدر کج و معوج نشان داده که اول از همه دانشگاهی ها را ناراحت کرده است. یک چیز فاجعه آمیزتر، تا حالا در کدام فیلم رسانه یک خانواه متعادل و گرم به نمایش در آمده است؟منظورم این نیست که صدا و سیما کاری نکرده است اما انقدر این کارها کم بوده که در حاشیه قرار گرفته اند. مثلا شما در برنامه‌های طنزی که رسانه در این چند سال پخش کرده شما فقط یک سریال پایتخت را می‌توانید نمونه موفقی را ارزیابی کنید. داشنگاه هم جزء همین مقوله هایی است که هیچ وقت دیده نمی‌شود. و خیلی از موقع‌ها هم به پدیده‌های سیاسی و اجتماعی سازمان آنطور که انقلاب نگاه می‌کند نگاه نمی‌کند.یعنی بعضی چیزها را انقلاب فرصت می‌داند اما برنامه سازان رسانه آنها را تهدیدقلمداد می کنند.و بعضی موقع ها هم بر عکس.





۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۰ ، ۱۹:۳۰
شارل مِسیه