شب شده! دخترم تو اتاقشه! فقط یکی دو بار دیدمش که اومد برا رفع حاجتو وضو گرفتن! صورتش خیسبود ازاشک و گریه! دیگه واقعا اعصابم داره بهم میریزه! همسرم رو صدا کردم و درمورد ماجرای امروز باهاش حرف میزنم.
بهش میگم :خانم من، مگه شما خودتو شیعه نمیدونی؟
میگه :چرا.
میگم مگه یه شیعه محب نیست؟
میگه: چرا
میگم: مگه یه محب تابع محبوبش نیست! مگه محبوبت بهت الگو نداده!
میگه: چرا، اما ما نمیتونیم مثل امیر المومنین و... رفتار کنیم! اونا معصوم بودن!
میگم: آخه همه کسم کی گفته اینو؟ کسی نگفته که شما ائمه اید! فقط میشه کارهایی که اونا کردن شما هم الگو برداری کنی انجام بدی! باور کن خیلیاش شدنی!
میگه: من نمیتونم دخترم رو با 14 سکه بدم! من مادرم! میفهمی؟
میگم :پنه! نمیفهمم.
میگه: مسخره بازی در نیار، دورو زمونه نامرد شده!اگه فردا کارشون زبونم لال به طلاق کشید این دختر بدبخت چیکار کنه تو این جامعه(آبغوره گیری و اشک و....)
میگم :عزیز من من 5 دقیقه حرف میزنم بعدا تصمیم میگیریم...
اولا ما راجعه به این پسر تحقیق کردیم که پسر خوبیه! با خداییه! تا اینجاش با ما بود و ما هم مسئولیتمون رو انجام دادیم. وقتی شما میای میگی ما تابع ولی فقییهیم نمیتونی بگی من این حرفشو قبول دارم ولی اون یکی رو نه! چون این میشه مصادره به نفع! میشه کلاشی تو ودای ولایت! میشه دلالی!همین ولی فقیه هم میگه من 14 رو بیشتر می پسندم و بیشتر قبول دارم. شما فکر میکنی دخترمون با 500 تا600 و000 خوشبخت میشه؟ نه به والله! اگه قرار باشه اینا فردا با هم نسازن و تحت هیچ شرایطی باهم نسازند ما که نمیتونیم با 500 ،600 این پیمان مقدس رو که بر اساس محبته نگه داریم! خانم من ،اینا با هم اگه نسازن و بخوان از هم جدا شن به خدا قسم اگه قرار باشه مهریه بالا باشه و پسره از ترس اینکه مهریه بالاست دخترمون رو طلاق نده به والله قسم زندگی جفتشون کوفت میشه! زهر مار میشه! اصلا اصل صیغه و ازدواج باب محبتیشه! اگه قرار باشه این محبت بین دو تا جوون نباشه گرچه محرمند! اما فقط میتونن به دست بزنند و میره تو وادی ظواهر محرمیت که به نظرم از لحاظ انسانی خارجه! چرا که این وسط محبت چی میشه؟ دلاشون چی میشه؟ پس اگه محبتی نباشه به نظر من اون محرمیت بیشتر آدما رو اذیت میکنه و اصلا هیچ تأثیری نداره!
پس اونجاست که میبینی بچه ات جلو چشمت داره آب میشه! بعدشم مگه مهریه بالا تضمین خوشبختی میاره؟ نه به خدا!...
یه دفعه برگشت گفت: اگه 14 باشه پسره چپ میره راست میاد دخترمون رو اذیت میکنه چون مهریه اش کمه!
گفتم: تصدقت شوم آدما یه سری رفتارا رو دارن که یا نشون میدن تو شرایط مختلف و یا پنهان میکنن! اگه این پسر همچین اخلاقی داشته باشه و انقدر کثیف باشه و تو احتمال میدی این طوریه پس چرا اصلا بهش جواب مثبت دادین؟ گور باباش! وای میستیم یه آدمی بیاد که مطمئن باشیم آدمه! گفت نه این پسره خوبه، شاید بعدها بد بشه! گفتم خوب چرا این احتمال رو برا دختر خودمون نمیدی؟ دختر ما هم الان خیلی خوبه اما ممکن بعدا بد بشه! اون موقع اگه انقدر کثیف شد خواست شوهرش رو اذیت کنه و خواست مهریه اش رو از پسره بگیره و این پسر هم نداشته باشه؛ میگیره پدرشو از جلو دره دادگاه آویزون میکنه!و پسره چون نداره مهریه بده حق طلاق رو هم نمیده و اینجاست که میگیرن صبح تا شب به این قشنگی رو به هم زهر میکنن! زندگیشون بازم کوفت میشه! گفت نه من بچه ام رو میشناسم( اینجا ساکت میشم چون میدونم زنه!و بالاتر از اون خدای مغلطه)
گفتم باشه هرچی تو بگی گیریم دختر ما همین طور خوب بمونه اما پسری که الان خوبه بعدا بد بشه و تو این گیر و داد چون مهریه اش 14 تاست خیلش راحت بشه و بدتر دختر ما رو اذیت کنه! این پسر این رفتار رو داشته و مهریه کم بهشدامن زده و خوبیش اینه که این ریاکاریش رو و این بدرفتاریش رو علنی کرده! حالا اگه اینمهریه بالا بود پسره رفتارش رو علنی نمیکرد(در حالیکه این رفتار رو داره) و محبتش محبت دلی نبود و مدتها برا دخترمون فیلم بازی میکرداز ترس مهریه! به نظرت محبتی که میگن اگه از ته دل نباشه و برا خدا نباشه به هیچوجه تو دل نمیشینه با این وضیعت به دل دختر دسته گل ما میشینه؟ به والله قسم نه! چون زنا محبت هایی رو ه از رو صداقت نباشه بعد از مدتی بهش پی میبرند و دخترمون میفهمه که زندگیش بهش نمیچسبه و احساس خوشبختی نمیکنه چرا؟چون یه جای کار میلنگه!کجا؟ محبته از ته دل نبوده و برا رضای حق نبوده و در کل برا دخترمون فیلم بازی کردند. آیا اینطور محبتی رو دوست داری؟
بعدشم اگه قرار باشه انقدر بالا باشه و این پسر که ما میدونیم الان انقدر دستش باز نیست؛ مهریه هم از ریشه مهر است. یعنی آهای دخترآمن انقدر تو رو دوست دارم تموم زندگیم فلان چیزه اونم به خاطر با تو بودن بهت میدم! خوب این بنده خدا که الان نداره همچین پولی رو! اگه اینطوری باشه صداقتشون رو زیر پا میگزارن! و با دخترت به دورغ ازدواج میکنن، چرا میخوای سر خودت شیره بمالی! چرا این دو تا که میخان با سادگی و قناعت و با آرمانهای بلند با هم ازدواج کنند رو خودت بیای دروغ رو وارد زندگیشون کنی؟...
ساکت شد... این همه دلیل عقلی و نقلی براش اوردم! اگه عقل نظریش قبول کرده باشه! عقل عملیش احتمال میدم قبول نکنه و اینجاست که میشه عالم بی عمل که خدا داند و آخرتش...
ایرادش اینه که عقلش رو حاکم کرده و مولوی در حالیکه عقلش باید و نباید رو تشخیص بایدبده!نه اینکه خودش حکم بده ...