سیمین میخواهد به همراه همسرش نادر و دخترش ترمه از ایران برود و همه مقدمات این کار را فراهم کرده. اما نادر نمیخواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج میبرد تنها رها کند. این اختلافات باعث میشود سیمین از دادگاه درخواست طلاق کند اما دادگاه درخواستش را رد میکند و مجبور میشود به خانه پدرش برگردد. ترمه تصمیم میگیرد پیش پدرش نادر بماند به امید اینکه مادرش سیمین پیش آنها برگردد. نادر نمیتواند از عهده مراقبت از پدرش بر بیاید پس برای این کار یک مستخدم به نام راضیه استخدام میکند. این زن جوان که باردار است این کار را بدون اطلاع همسرش حجت قبول کردهاست. یک روز نادر به خانه بر میگردد و میبیند پدرش طناب پیچ شده وقتی راضیه برمیگردد و...
داشتم با خودم فکر میکردم که برای خالی نبودن عریضه چی بنوسم که رسیدم به نادر و سیمین و اصعر فرهادی...
فیلم رو 28 اسفند دیدم. حالا برداشتای شخصی خودمو راجع به فیلم می نویسم، البته همونطور که گفتم بیشتر برا خالی نبودن عریضه می نویسم.
اول اینکه بگم فیلم ماهیتش راجعه به یه خانوداه متوسط ایرونیه که زن خانواده(سیمین) که یه معلم زبانِ تصمیم میگیره از ایران بره اما شوهرش(نادر) که کارمند بانکه به خاطر مراقبت از پدر سالخورده اش حاضر نیست با همسرش بره! که این خودش یه نقطه و کوئن مثبت بود چرا که "بالوالدین احسانا"، الحق و الانصاف هم تو کل فیلم نادر خیلی خوب با پدر پیرش که حتی قادر نیست رفع قضای حاجت کنه، برخورد میکنه!
فیلم باز هم با صحبت کلیشه ایی و یه جورایی احمقانه سیمین شروع میشه که به خاطر آینده بچه ام میخوام از ایران برم! که خود حدیث مفصل بخوان از این قصه... پس کلا سیمین داره از نادر جدا میشه! حالا نمیدونم چرا اسم فیلم رو گذا
در مورد روابط خانوادگی هم بگم که رابطه نادر با دخترش واقعا آموزنده است برا هر خانواده ایی! چون توو همه سکانس های فیلم نادر اجازه فکر کردن و تصمیم گیری و قبول عواقب یه تصمیم گیری رو به دخترش میده! حتی اگه به نفع نادر نباشه! و اجازه میده دخترش خودشو بسازه و تو همه مشکلات روی پای خودش وایسته!
بحث دیگه اینکه یادمه تو فیلم طلا و مس آقا سید میگفت خوشبختی یعنی دیدن چیزهای کوچیک! اما تو این فیلم میبینیم که خانواده نادر خیلی راحت دروغ میگفت حتی به همسرش! و حتی چیزهای خیلی کوچیک رو خیلی بزرگ میکنند.
شهاب حسینی خیلی خوب نقششو ایفا کرد و ساره بیات در حد یه سوپر استار بازی کرد! در مورد ساره بیات هم بگم که ساره نقش یه زن مذهبی رو بازی میکرد که تحت هیچ شرایطی از آرمانها و باورهاش پا پس نمیکشید! به عنوان مثال با اینکه واقعا به پول نیاز داشت اما وقتی دید که پدر نادر نمیتونه رفع قضای حاجت کنه و خودشو نگه داره(!!!!) به نادر میگه که من نمیتونم از پدر شما مراقبت کنم! و از فردا نمیام! تا اینکه زنگ میزنه از یه روحانی اجازه میگیره که آیا مشکل شرعی داره یا نه!!!
در ادامه باید بگم که ساره بیات به عنوان یه زن مذهبی تحت هیچ شرایطی دروغ نمیگه حتی اگه برا شوهرش بد باشه! در حالیکه نادر خیلی راحت دروغ میگه! و وقتی بهش تهمت دزدی زده میشه کاری به بچه سقط شده اش نداره بلکه تو دادگاه از تهمتی که بهش زده شده میناله!فقط یه ایراد بزرگ اینکه بدون اجازه شوهرش از سر مجبوری تو خونه نادر کار میکنه!
فرهادی در فیلمش خوب توانسته به معنای واقعی ارتباطات واقعی آدم ها رو به نمایش درآره که در این ارتباطات بعضی آدم ها گاهی مجبورند دروغ بگند گاهی باید راست بگند ولی باز دروغ می گند.گاهی از روی غرور حاضر نیستند پاپس بکشند.و باز م دروغ می گند تا اینکه به بن بست برسند. فیلم فضای ساکت و بی روح و افسرده کننده ای داره، که به خاطر رابطه ی رو به جدایی رونده ی نادر و سیمین به نوعی نشان دهنده روابط بین شخصیت های فیلمه! من به شخصه اعصابم به هم ریخت! البته قبول دارم که فرهادی به دیده خیلی تاریک به خانواده ایرانی نگاه میکنه!
یه چیز راجعه به گریم! که ریش( بخوانید محاسن) فقط به یکی مثل علی عالمی میاد حتی به ممد نظیف هم میاد! برعکس به یکی مثل احسان نمیاد همونطور که به وحید نصیر نمیاد!! تو این فیلم هم ریش اصلا به نادر نمیاد و خیلی گریم ضایعی داره( برا درک بهتر سینا زعیم رو فرض کنید با محاسن زیاد) پس خیلی ضایع میشه! ولی در کنارش گریم ساره بیات(کسیکه به دلیل مشکلات مالی از پدر نادر مراقبت میکنه) واقعا شاهکار و عالیه!
اما جدای همه اینها کاری که فرهادی کرد کار زشت و به دور از عرف هنری بود! جاییکه یه فستیوال داخلی قراره ازش تقدیر کنه ولی در کمال... بلند شد رفت آلمان و جایزه خرس نقره ایی(که کاملا جشنواره ایی سیاسیه) رو گرفت! و یه جور دهن کجی کرد به جشنواره فیلم فجر!